دل نوشته هاي من سلام.من عاشق فصل زمستون هستم به خاطر همين يه انشا نوشتم: همه دعوت شده ايم به ميهماني بزرگ خداوند؛ميهماني زمستان...هديه زيباي خداون اين بار جامه سفيد پوشاندن بر قلب ها و پاكسازي آنها از هر گونه كينه و غبار هاي كينه دوزي است. همانند اين درختان عريان.منظره كوهستان پوشيده از برف،شاخه هاي جوان بي برگي كه زير بار سنگين برف كمر خم كرده اند و پرندگان تنهايي كه با حركت بال هاي خود برف را از تن شاخه ها متكانند،تماشايي است زيبايي يك شب برفي هم گويي آسمان بر سر بام و دشت پولك هاي نقره اي ميريزد و دستي نامرئي با نخ سفيد آسمان تيره را به زمين ميدوزدة شكوهي دارد كه كم از شكوه و زيبايي بهاران نيست. ميتوانم بگويم زمستان خشك و خشن است؛خشونتي كه در طراوت جاريست.طراوتي مانند زندگي اگر زمستان برود ... دلمان تنگ ميشود براي سردي زمستان،براي برف هايش،براي سفيديش سفيدي بي لك و يك دست، دلمان تنگ ميشود براي آدم برفي اي كه آرام آرام رفتنش را ميتوان به وضوح ديد. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
<-BlogDescription->
|
||||||
|